حسین علایی: عادی سازی رابطه با اسرائیل بزرگترین خیانت برخی از کشورهای عربی به آرمان فلسطین بود / دلیل شکل گیری گروه های مقاومت، اشغال سرزمین فلسطین بود/ اسرائیل با فلسطینیان می جنگد، اما پرچم صلح به دست می گیرد و خود را مظلوم جلوه می دهد
تاریخ انتشار: ۲۶ مهر ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۱۲۷۸۷
نشست «فلسطین؛ ریشهها و پیامدها» به همت انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات و با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی، عصر امروز، سهشنبه 25 مهرماه، در سالن فردوسی خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، دکتر حسین علایی، استاد دانشگاه و کارشناس مسائل استراتژیک به عنوان یکی از سخنران های این نشست سخنان خود را با اشاره به ریشه های شکل گیری اسرائیل در منطقه آغاز کرده و گفت: اساسا موضوع اسرائیل موضوع منطقه خاورمیانه نبوده است، بلکه اختلاف میان یهودیان و مسیحی ها در اروپا بوده که منجر به هولوکاست شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
زورگویی خصلت ذاتی اسرائیل است
مسیر قدرت یابی اسرائیل در این پرونده از همان ابتدا با چند مولفه همراه بوده که زورگویی و خشونت شاخصه اصلی آن است. اسرائیلی ها با تصاحب خانه فلسطینی ها آنها را آواره می کردند. آوارگی مردم فلسطین مساله امروز نیست و از همان ابتدای تشکیل دولت اسرائیل در سال ۱۳۲۷ هجری خورشیدی به آنها تحمیل شده است. کشت و کشتار فلسطینی ها نیز از همان روز آغاز شده است. اما هیچ گاه فلسطینی ها یهودی ها را نکشتند و آواره نکردند، بلکه فقط از خود دفاع کردند.
اسرائیل زمین را ربود و یهودی ها را جذب کرد
یهودی ها برای ایجاد دولت به «زمین» و «جمعیت» نیاز داشتند اما نه زمین داشتند و نه جمعیت. اسرائیل برهمین اساس برای رسیدن به هر دوی آنها برنامه ریزی کرد و البته از حمایت اروپا و آمریکا نیز برخوردار شد. اسرائیل سالانه 3 میلیارد دلار از آمریکا پول دریافت می کند و بدون حمایت مالی ایالات متحده امکان بقا ندارد .
اروپایی ها تصمیم گرفتند منطقه فلسطین را به یک سرزمین مناسب برای یهودی ها و تشکیل دولت یهود تبدیل کنند و از آنجا که در آن مقطع یهودی به اندازه کافی در این سرزمین وجود نداشت، اقدام به انتقال یهودی ها از سراسر دنیا به این منطقه کردند. به همین خاطر از حدود 100 سال پیش به این سو هر سال بر تعداد یهودی های این منطقه افزوده شده است. در این سالها پس از هر تحول مهم سیاسی مهم در جهان، اسرائیلی ها، افراد یهودی را به این منطقه منتقل کردند. آنها پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ، تا جایی که امکان داشت از روسیه و سایر جمهوری های سابق شوروی، یهودی وارد اسرائیل کردند.
اسرائیل پس از اشغال سرزمین فلسطین باید آن را توسعه می داد و این در حالی بود که این سرزمین ساکن بومی داشت و خالی از سکنه نبود. اسرائیل تصمیم گرفت تا ساکنان فلسطینی را بیرون رانده و برای پر کردن بیابان های خالی و جایگزینی ساکنان فلسطینی، یهودی ها را از سایر نقاط جهان وارد سرزمین های اشغالی کند.
در نتیجه همین سیاست، هم اکنون حدود 7 میلیون فلسطینی در خارج از سرزمین های اشغالی زندگی می کنند. فلسطینی هایی که در نوار غزه و کرانه باختری هستند در کمترین وسعت سرزمینی، پرتراکم ترین جمعیت را دارند. اسرائیل جمعیتی را که در داخل فلسطین هم باقی مانده در درون همین منطقه آواره کرده است به گونه ای که 70 درصد از جمعیتی که امروز در نوار غزه زندگی می کند از سایر نقاط فلسطین به این منطقه آمده است. یا در کرانه باختری 30 درصد جمعیت از سایر نقاط سرزمین های اشغالی به این بخش کوچ کرده اند.
اسرائیل به زمین کشورهای همسایه فلسطین هم چشم دارد
استراتژی اسرائیل برای تشکیل و توسعه دولت یهود از ابتدا تکیه بر زور نظامی و حمایت قدرت های بزرگ و دریافت پول کلان از قدرت های حامی برای توسعه سرزمینی و توسعه جمعیت بوده است. اسرائیل برای توسعه سرزمینی به منطقه فلسطین هم اکتفا نکرد و جنگ های مختلفی را آغاز کرد تا این سرزمین را وسیع تر کند و حتی در دوره ای تا بیروت پایتخت لبنان هم پیش آمد. در چنین شرایطی باید گفت که اسرائیل دائما در حالت تهاجمی قرار دارد و به دنبال توسعه سرزمینی و افزایش ساکنان یهودی و کاهش جمعیت بومی فلسطین بوده و هست.
جداسازی اعراب از مساله فلسطین، سیاست غرب بود
آمریکا و اروپا برای حمایت کامل از اسرائیل یک استراتژی برای خود تعریف کرده اند بر این پایه که فلسطین ، مسئله جهان عرب ، جهان اسلام و مساله انسانی و بشری نیست. براساس همین استراتژی است که غرب حمایت سایر کشورها از فلسطین را نمی پذیرد.
نتیجه استراتژی جدا کردن اعراب از فلسطین و پایان دادن به حمایت آنها از فلسطین به پیمان ابراهیم می رسد. آنها نه تنها اعراب را از پوسته دشمنی با اسرائیل خارج کردند بلکه آنها را به متحد اسرائیل هم تبدیل کردند و طرح ابراهیم جزء بزرگترین خیانت های کشورهای عربی مانند عربستان سعودی به آرمان فلسطین است. این کشورها حتی می توانستند نسبت به مساله فلسطین بی تفاوت باشند اما با دشمن فلسطینی ها تحت عنوان صلح پیمان بستند. جالب این است که اسرائیل می جنگد اما پرچم صلح به دست می گیرد و ادای مظلومیت در می آورد. فلسطینی ها مجبور به مقاومت در برابر اشغالگری هستند اما با اتهام فعالیت های تروریستی روبه رو می شوند.
استراتژی دیگر غرب این است که مساله فلسطین را جدا از مسائل جهان اسلام جا بزنند. به همین خاطر بزرگترین خیانتی که ترکیه به عنوان یکی از کشورهای به ظاهر اسلامی و حامی فلسطین در قبال فلسطینی ها مرتکب شد پیشتازی در عادی کردن رابطه با اسرائیل بود.
غرب در این سالها تلاش کرد با وارونه سازی حقیقت، بگوید که مسئله اسرائیل و فلسطین مساله برخورد کشوری که نهادهای بین المللی آن را به رسمیت شناخته اند ( اسرائیل ) با گروه های تروریستی ( فلسطینی ها ) است. اما کسی به این پرسش ها جواب نمی دهد که مگر 70 سال پیش که اسرائیل تشکیل شد حماس ، جهاد اسلامی یا حزب الله لبنان وجود داشتند؟ تشکیل حزب الله نتیجه اشغال سرزمین لبنان توسط اسرائیل بود. اگر اسرائیل به خاک لبنان تجاوز نکرده بود مردم این کشور برای دفاع از خود و عدم تکرار این تجاوز از سوی اسرائیل دست به تشکیل حزب الله نمی زدند. این گروه ها، نیروهای مقاومت و مدافع هستند اما اسرائیلی ها می خواهند آنها را به عنوان تروریست و مهاجم به افکار عمومی معرفی کنند.
فروپاشی تصویر دروغین توانمندی اسرائیل
اسرائیلی ها در این سالها در اذهان مردم و در افکار عمومی چند چیز را حک کردند :
۱- سازمان اطلاعاتی اسرائیل، قوی ترین تشکیلات جاسوسی در جهان است و بر همه چیز مسلط است.
۲- اسرائیل ارتشی دارد که هیچ گاه طعم شکست را نمی چشد. اسرائیل قدرت تهاجمی دارد اما نه فقط علیه فلسطینی ها بلکه علیه همه کشورهایی که بالقوه می توانند حامی مردم فلسطین باشند، وارد عمل می شود. برهمین اساس است که در زمانی که اسرائیل با عراق ، سوریه ، مصر و ایران سر جنگ مستقیم نداشته است، به مراکز هسته ای این کشورها حمله کرده و یا دانشمندان هسته ای این کشورها را ترور کرده است . اسرائیل معتقد است که در کشورهای اسلامی و عربی نباید قدرتی بیشتر از قدرت اسرائیل تشکیل شود.
عملیات طوفان الاقصی نشان داد که سازمان اطلاعاتی اسرائیل آسیب پذیر است . همچنین ارتش این رژیم آن تصویری نیست که اذهان عمومی دارند و شکست پذیر است .
هم اکنون اسرائیل به دنبال وارد کردن نیروی زمینی به داخل نوار غزه است. بمباران گسترده نوار غزه و کشتار غیر نظامیان را گام اول می داند ولی همه مردم را هم که قتل عام کند اما حملات هوایی و حتی کشتار صدها نفر در بیمارستانها تمام کننده ماجرا نیست. حضور نیروی زمینی و تصرف سرزمینی است که می تواند تمام کننده جنگ باشد. چرا اسرائیل در ده روز اخیر دست به دست می کند؟ چرا به ایران و حزب الله لبنان برای عدم ورود به این درگیری هشدار می دهند؟ به این دلیل که به زبان بی زبانی می گویند که ما در این عملیات شکست خورده ایم.
منبع: جماران
کلیدواژه: انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی فلسطین اسرائیل انتخابات مجلس لیگ برتر طوفان الاقصی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.jamaran.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جماران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۱۲۷۸۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فارن افرز: از اتحاد عبری-عربی علیه ایران خبری نیست/ همسایگان عربی ایران به دنبال جنگ با تهران نیستند
به گزارش جماران، با گذشت چند روز از پاسخ نظامی مستقیم جمهوری اسلامی ایران به حمله اسرائیل به ساختمان بخش کنسولی سفارت ایران در دمشق، تحلیل ها درباره تاثیرات این حمله بر معادله های منطقه ای و فرامنطقه ای جنبه های وسیع تر و متفاوت تری را زیر ذره بین برده است. فارن افرز در تحلیلی در این باره می نویسد: زمانی که ایران در 13 آوریل بیش از 300 موشک و پهپاد را به سمت اسرائیل شلیک کرد، اردن به دفع حمله کمک کرد. گزارشهای اولیه رسانهها حاکی از آن بود که چندین کشور عربی دیگر در دفاع از رژیم اسرائیل کمک کردهاند، تلاشهایی که آنها بعداً آن را رد کردند. با این وجود، گروهی از رهبران اسرائیل و همچنین برخی ناظران در واشنگتن، این اقدامات را نشانهای از یک تغییر بزرگ تفسیر کردند. محور این تحلیل ها این بود که این کشورهای عربی، در صورت ادامه تشدید درگیری اسرائیل با ایران، طرفدار اسرائیل خواهند بود. سپهبد هرزی هالوی، رئیس ستاد کل ارتش رژیم اسرائیل، اعلام کرد که حمله ایران «فرصت های جدیدی برای همکاری در خاورمیانه ایجاد کرده است». مؤسسه مطالعات امنیت ملی، یک اندیشکده پیشرو اسرائیلی، اعلام کرد که «ائتلاف منطقهای و بینالمللی که در رهگیری پرتابهای ایران به سمت اسرائیل مشارکت داشت، پتانسیل ایجاد یک اتحاد منطقهای علیه ایران را نشان میدهد.»
پس از پاسخ اسرائیل به حمله ایران با یک حمله نسبتاً محدود به تأسیسات نظامی در ایران، دیوید ایگناتیوس، ستون نویس واشنگتن پست، ادعا کرد که اسرائیل «مانند رهبر یک ائتلاف منطقه ای علیه ایران رفتار می کند». او نوشت: «به نظر میرسد که اسرائیل با پاسخ آرام خود، منافع متحدانش در این ائتلاف - عربستان سعودی، امارات متحده عربی، اردن را که همگی در دفع حمله ایران به اسرائیل کمک کردند، در نظر گرفته بود.» به نظر ایگناتیوس، این یک «تغییر پارادایم برای اسرائیل» است، تغییری که به خاورمیانه «شکل جدیدی» میبخشد.
با این حال، این ارزیابیها بیش از حد مشتاقانه و خوش بینانه هستند و نمیتوانند پیچیدگی چالشهای منطقه را درک کنند. مطمئناً، با توجه به ماهیت بیسابقه حملات نظامی در ماه آوریل، استراتژی آینده اسرائیل علیه ایران ممکن است ملاحظات منطقهای را بیشتر در نظر بگیرد. اما واقعیتهای منطقه که مانع همکاری اعراب و اسرائیل میشود، تغییر قابل توجهی نکرده است.
حتی قبل از حمله حماس در 7 اکتبر و متعاقب آن جنگ اسرائیل علیه غزه، کشورهای عربی که توافقنامه 2020 ابراهیم را امضا کردند و عادی سازی با اسرائیل را پذیرفتند، از حمایت بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل از گسترش شهرک سازی های اسرائیل در کرانه باختری و سیاست او نسبت به غزه، ناامید شده بودند. تلاش وزرای راست افراطی او برای تضعیف وضعیت موجود در بیت المقدس ، مجموعه ای از حملات مرگبار شهرک نشینان اسرائیلی به فلسطینی ها در شهرهای کرانه باختری در بهار سال 2023 به تنش های منطقه ای دامن زد. پس از آغاز عملیات نظامی اسرائیل در غزه در ماه اکتبر، که موجی از اعتراضات را در سراسر خاورمیانه برانگیخت، رهبران عرب در حمایت آشکار از اسرائیل تردید بیشتری پیدا کردند، زیرا می دانستند که همکاری آشکار می تواند به مشروعیت داخلی آنها لطمه بزند.
هیچ چیز درباره واکنش اعراب به این دور از رویارویی ایران و اسرائیل نشان نمی دهد که این مواضع تغییر کرده است. گروهی از دولتها که بسیاری از اسرائیلیها از آنها به عنوان «اتحاد سنی» یاد میکنند، در واقع همچنان به دنبال متعادل کردن روابط خود با ایران و اسرائیل، حفاظت از اقتصاد و امنیت خود و مهمتر از همه، جلوگیری از درگیری منطقهای گستردهتر هستند.
آنها همچنین احتمالاً پایان دادن به جنگ فاجعه بار در غزه را بر رویارویی با ایران در اولویت قرار خواهند داد. با این حال، با افزایش تنش بین ایران و اسرائیل، اشتیاق کشورهای عربی برای تسریع در ادغام منطقهای اسرائیل بیش از هر زمان دیگری به تمایل اسرائیل برای پذیرش تشکیل کشور فلسطین بستگی دارد.
پیش از حمله 13 آوریل ایران به اسرائیل، عربستان سعودی و امارات متحده عربی اطلاعاتی درباره این حمله قریب الوقوع با ایالات متحده به اشتراک گذاشتند. سپس فرماندهی مرکزی ایالات متحده از این اطلاعات برای هماهنگی پاسخ خود با اسرائیل و سایر شرکا استفاده کرد. اردن به هواپیماهای نظامی آمریکا و بریتانیا اجازه ورود به حریم هوایی این کشور را داد تا هواپیماهای بدون سرنشین و موشکهای ورودی ایرانی را متوقف کنند و مستقیماً حملات ایران را رهگیری کنند. گزارشهای اولیه رسانهها، بهویژه در ایالات متحده و اسرائیل، تأکید کردند که تلاشهای منطقهای گسترده، حمله تهران را خنثی کرده است.
اما به زودی مشخص شد که نقش اعراب در دفع حمله ایران محدود بوده است. هم عربستان سعودی و هم امارات به صراحت هرگونه کمک نظامی مستقیم به دفاع اسرائیل را تکذیب کردند. مقامات اردنی از مشارکت خود با عنوان حفاظت از منافع خود دفاع کردند. ملک عبدالله دوم، پادشاه اردن، با تاکید بر اینکه کشورش برای کمک به اسرائیل اقدامی نکرده است، اعلام کرد که «امنیت و حاکمیت» اردن «بالاتر از همه ملاحظات» قرار دارد.
تلاش هایی که کشورهای عربی برای مقابله با ایران انجام دادند، تقریباً به طور قطع ناشی از تمایل به حفظ روابط خود با ایالات متحده بود، نه برای همسویی بیشتر با اسرائیل. از زمانی که اسرائیل عملیات خود را در غزه آغاز کرد، رهبران عرب از اینکه جو بایدن، رئیسجمهور ایالات متحده موفقیت بیشتری در مهار رفتار اسرائیل در غزه کسب نکرده است، شگفت زده شدهاند. اما آنها همچنان به دنبال تعمیق همکاری خود با واشنگتن هستند. آنها هیچ منبع جایگزینی برای نوع امنیتی که ایالات متحده برای آنها تامین می کند، نمی بینند.
در ماههای اخیر، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و همچنین مصر و اردن به تشویق واشنگتن برای کمک به مدیریت پویاییهای امنیتی خاورمیانه، مهار فعالیتهای ایران و جلوگیری از یک جنگ منطقهای گستردهتر ادامه دادهاند. پایان دادن به جنگ در غزه همچنان یک اولویت فوری منطقه ای است و کشورهای عربی در حال کار برای یک طرح صلح با دولت بایدن هستند. رهبران عربستان همچنان معتقدند که یک معاهده دفاعی دوجانبه با ایالات متحده باید بخشی از هر توافق عادی سازی آینده با اسرائیل باشد. امارات به تلاش خود برای مذاکره درباره توافقنامه دفاعی خود با دولت بایدن ادامه داده است.
با این حال، در همین زمان، کشورهای حوزه خلیج فارس اکنون تعامل نزدیک تری با تهران دارند. در سال 2019، پس از خروج دونالد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا از توافق هسته ای که ایالات متحده و سایر قدرت های بزرگ با ایران بر سر آن توافق کرده بودند، تهران بی ثباتی را در سراسر خلیج فارس گسترش داد، به کشتی ها در نزدیکی بنادر امارات حمله کرد و برای اولین بار حملات دقیقی را علیه تاسیسات نفتی عربستان انجام داد. ( این گزاره ها ادعای نویسندگان گزارش است و تهران دست داشتن در این حملات را تکذیب کرده است.) پس از امضای توافقنامه ابراهیم، تهران نیز به صراحت به بحرین و امارات هشدار داد که حضور نظامی اسرائیل در خلیج فارس خط قرمزی برای ایران خواهد بود.
خیلی قبل از حمله حماس در 7 اکتبر، کشورهای عربی به طور کلی تصمیم گرفته بودند که بهترین راه برای کاهش خطر ایران ، تلاش برای نزدیکی است، نه تلافی. امارات و عربستان سعودی روابط دیپلماتیک خود با ایران را به ترتیب در سال های 2021 و 2023 احیا کردند. از 7 اکتبر، این کشورها همراه با بحرین و عمان، پیامها و هشدارهایی را بین ایران و اسرائیل مخابره کرده و برای مدیریت تنشها پیشنهاداتی را برای خروج از این وضعیت پیشنهاد دادهاند. دو روز پس از حمله ایران در 13 آوریل، وزیر امور خارجه مصر با همتایان ایرانی و اسرائیلی خود به منظور مهار تشدید درگیری تلفنی تماس گرفت.
در ماههای آینده، کشورهای عربی احتمالاً تلاش خواهند کرد تا این اقدام متعادل کننده را حفظ کنند و از همه طرفها به خویشتنداری دعوت کنند و از اقدامات تهاجمی بیشتر اسرائیل فاصله بگیرند. اگر تشدید تنش بین ایران و اسرائیل ادامه یابد، آنها احتمالاً حتی بیشتر تمایلی به حمایت از عملیات اسرائیل نخواهند داشت. هزینه های داخلی آنها برای حمایت آشکار از اسرائیل احتمالاً با گذشت زمان افزایش خواهد یافت، به ویژه اگر نیروهای اسرائیلی به سمت رفح حرکت کنند، شهری در جنوب غزه که صدها هزار فلسطینی در آن پناه گرفته اند و اسرائیل مدعی است که حماس پایگاهی مستحکم دارد.
بسیاری از کشورهای عربی نگرانی های اسرائیل در مورد فعالیت های منطقه ای ایران، به ویژه حمایت این کشور از شبه نظامیان غیردولتی را دارند. اما کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بهویژه، به وضوح محاسبه کردهاند که آغاز گفتگوهای مستقیم دیپلماتیک، اعمال فشار با انگیزههای اقتصادی و انجام دیپلماسی پشتیبان با تهران امنترین راهها برای حفاظت از منافع آنها و جلوگیری از سرریز درگیری است. هر چقدر هم که درگیری ایران و اسرائیل تشدید شود، کشورهای عربی احتمالاً از این اشکال تعامل عقب نشینی نخواهند کرد. تلاش های آنها برای عادی سازی روابط با ایران از زمان آغاز جنگ غزه سرعت گرفته است، در حالی که تلاش ها برای عادی سازی روابط آنها با اسرائیل متوقف شده است.
در تلاش برای ترغیب اسرائیل به تفکر فراتر از جنگ غزه، عربستان سعودی همچنان چشمانداز عادیسازی را مشروط به مشارکت اسرائیل در یک فرآیند سیاسی با هدف ایجاد کشور فلسطینی می کند. با این حال، اسرائیل این درخواست های عربستان را نادیده گرفته است، شاید به دلیل اطمینان بیش از حد که پس از پایان جنگ در غزه، روند عادی سازی می تواند از همان جایی که متوقف شد ادامه یابد. عادی سازی بیشتر رابطه اعراب و اسرائیل در این شرایط بعید است. کشورهای عربی به همکاری با واشنگتن در زمینه دفاع موشکی ادامه خواهند داد، اما این همکاری مستلزم هماهنگی مستقیم با اسرائیل نیست. آنها همچنین به این زودی ها به سطح یک اتحاد رسمی دفاعی نزدیک نخواهند شد. این امر مستلزم همسویی بهتر سیستمهای دفاعی کشورهای عربی و همچنین اعتماد بسیار بیشتر است که هر دوی این موارد در خاورمیانه وجود ندارد و ایجاد آن زمان میبرد.
کشورهای عربی، به ویژه کشورهای حاشیه خلیج فارس، از تلاشهای اسرائیل برای تنزل دادن تواناییهای نیابتی ایران استقبال خواهند کرد. اما آنها به احتمال زیاد با هرگونه حمله مستقیم به ایران که میتواند چشمانداز اقتصادی شکننده منطقه را بیثبات کند یا به حمله متقابل ایران در خلیجفارس منجر شود، مخالفت خواهند کرد. با وجود اینکه کشورهای عربی علاقه مند به حفظ روابط دفاعی نزدیک با واشنگتن هستند، آنها نمی خواهند به بلوکی بپیوندند که آشکارا علیه ایران و حامیان جهانی آن مانند روسیه کار می کند. آنها ترجیح می دهند روابط چند منطقه ای و جهانی را متعادل کنند، نه اینکه پل ها را بسوزانند.
با وجود این محدودیتها، کشورهای عربی میتوانند نقش مهمی در جلوگیری از تشدید بیشتر تنش بین ایران و اسرائیل ایفا کنند. تقویت خطوط ارتباطی بین دو کشور - و ایجاد خطوط گرم برای مدیریت بحران - بیش از هر زمان دیگری حیاتی است. دقیقاً به این دلیل که تعدادی از کشورهای عربی روابط خود را با ایران و اسرائیل تقویت کردهاند، آنها میتوانند از این روابط برای تشویق به خویشتنداری و کمک به انتقال پیامها بین دو طرف استفاده کنند و در صورت شروع درگیریها برای جلوگیری از درگیری یا کاهش آسیب تلاش کنند. در درازمدت، برای ایجاد ثبات در منطقه، کشورهای خاورمیانه باید پلتفرم خود را برای گفتگوی منظم ایجاد کنند که برای مشارکت ایران و اسرائیل باز باشد. حملات اخیر که ایران و اسرائیل را در آستانه جنگ قرار می دهد، تنها نشان می دهد که چقدر نیاز به چنین گفت وگویی ضروری شده است.
اما جهان باید انتظارات خود را برای همکاری نزدیکتر بین کشورهای عربی و اسرائیل کاهش دهد. همکاری کاملاً فنی که کشورهای عربی و اسرائیل اخیراً در زمینههای مورد علاقه مشترک از جمله انرژی و تغییرات آب و هوا داشتهاند، احتمالاً ادامه خواهد داشت. با این حال، گردهماییهای منطقهای پرمخاطب که آشکارا تعامل سیاسی کشورهای عربی با اسرائیل را تبلیغ میکنند، در کار نیست مگر اینکه اسرائیل به جنگ خود با غزه پایان دهد. تا آن زمان، تلاش کشورهای عربی برای حفظ روابط اقتصادی خود با اسرائیل نیز محدود خواهد بود. یک استراتژی کوتاهمدت واقعبینانهتر، حمایت از توانایی آنها برای میانجیگری و جلوگیری از درگیریهای آینده بین ایران و اسرائیل را در اولویت قرار خواهد داد.